که ممکن نیست از من بشنوی «برگرد» را دیگر
تو هم خنجر به دستی! پس بزن زخم و خلاصم کن
که زخم آن قدر دارم که نفهمم درد را دیگر
نه تکیه بر کسی نه گریه روی شانه ای حتی!
که حالا می شناسم مردم نامرد را دیگر
به صد وعده تحمل کرده ام فصل زمستان را
چگونه سر کنم حالا بهاری زرد را دیگر؟
رویا باقری
دلـنـشــــیـن...برچسب : نویسنده : dellneshin بازدید : 84
برچسب : نویسنده : dellneshin بازدید : 85